بنده در يك خانواده كاملا" مذهبي، يعني خانواده اي كه مذهبشون قلمبه زده بيرون!! به دنيا آمدم. كلا" قلمبگي توی خانواده ما خيلي پر اهمیته! و یکی از افتخارات دینی ما محسوب میشه. مثل قلمبگي يك مرد شلوار پارچه اي….

حدیث است که رگ و ريشه خانواده مادريم برميگرده به کربلا و مثل اينكه از نوه یا نتيجه هاي امام صاحب زمان هستیم!
اين را گفتم كه اگر زبونم لال فردا افتادم و انا لله و انا اليه راجعون شدیم،و برایمان ضريح ساختن و… بدونيد كه منم امامزاده هستم...
حالا كه هر روز 4تا امامزاده جديد كشف ميشن، منم يكيشون! پس حالا متوجه ميشيد چرا ايران در زمينه اكتشافات و اختراعات رتبه اول را در جهان داراست!!این خودش از برکات انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری است!
این تیکه را عمدا" گفتم که جوونها قدر آغا رو بیشتر بدونن..
جریان نظرکردگی ما به این شرح است که یکروز که به ضریح یکی از امامزاد های معتبر وارد شدیم , يك فروند مرد چهارشانه و خوش قد و بالا آنجا به ضریح متصل بود! رفيقش گفت هادي بيا بريم... ما هم فوری فهمیدیم كه طرف هادي است و عايق نيست! چهارچنگولي چسبيدم بهش و ديگه ول كنش نبودم!
كلا ما به وسيله هادي باردار شديم (بار الكتريكي ضريح امام منظورم هست بي تربيت ها.مگه توی فيزيك اول دبيرستان نخوانديد باردارن كردن به وسيله مالش و القا و چسبیدن دو سطح به هم ….!!!)
و از آن به بعد بود که ما نظر کرده و از خواص شدیم...
پ.ن.:نمیدونم چرا یه هویی یاد جریان "هلوی" آقای احمدی نژاد افتادم...
شما دلیلشو میدونین؟!

2 نفر کامنت, نبود؟!:

ناشناس گفت...

باحال می نویسی :D
PEACOM.MIHANBLOG.COM

مجيد گفت...

مطلب جالبي بود. يه لحظه لبخند تو اين دور و زمونه غنيمته. ممنون.