دعوای خاله سوسکه با آقا موش "شهر قصه"

-کجا باز شال و کلاه کردی؟ایندفعه دنبال کی افتادی..

-من "توهم" میزنم؟ حیا کن مرد... تو نبودی عین هاچ دنبال من راه افتادی تا آخر زنت شدم؟!

-آخه دلم برات سوخت، و گرنه کدوم دختر دیوانه ای زن یه موش آسمون جول میشه...اینها همه به کنار؛ گواهینامه تخصصی ازدواج هم نداشتی...

-من خواستگار نداشتم؟!!مثل اینکه آلزایمرت دوباره عود کرده... وقت کردی یه بار دیگه نوار شهر قصه رو گوش بده تا یادت بیوفته چقدر کشته مرده داشتم

-هیچ کدومشون سرکاری نبودن.اون ملا یادته...بیچاره همون شب عروسیم , خودش رو با عمامه اش دار زد...
خرس که دیگه خوب یادته...میگن تو تبت مرتاض شده...شنیدم شده یه تیکه پوست و استخوون...
اون شتره هم که میگن سر گذاشته به بیابون و از اون موقع تا حالا کسی ندیدتش...

-قانون حمایت از خانواده رو به رخ من میکشی؟! من وظایف زناشوئی ام رو انجام نمیدم؟! ای نمک به حرووم...
الهی که کوفتت بشه...

-مجلس بهت اجازه میده که یه زن دیگه بگیری؟! مجلس غلط کرده با تو...

-برو که ایشالله پاهاتو از در خونه گذاشتی بیرون ؛ بیفتی توی یه تله موش و بمیری...

7 نفر کامنت, نبود؟!:

daruush گفت...

arzo alai bod
chera link nemikon donbaleh

دختری گستاخ گفت...

سلام داریوش جان
لینکش میکنم فردا شب...
آخه امروز سه تا مطلب فرستادم فعلا جیره ام رو پیش خور کردم (;

chista گفت...

-مجلس بهت اجازه میده که یه زن دیگه بگیری؟! مجلس غلط کرده با تو...
کاملن موافقم.

دختری گستاخ گفت...

چیستا جان....سزای انیجور مردها , مرگ است...وای که چقدر از مرد هرزه بدم میاد.یه مطلب نوشتم ولی خیلی تند و تیزه نمیدونم بزارمش توی وبلاگ یا نه

chista گفت...

خوب اگه قرار نگذاری اسم خودت را عوض کن بگذار دختر ترسو!البته با گستاخ هم موافق نیستم..اما شجاع حتمن.

دختری گستاخ گفت...

از دست تو...
اسمایلی چشمک

صدف گفت...

خوب شد فهمیدم نفرین موشها با ما آدمها فرق فوکوله (;